هیچگاه از یاد خدا غافل نباشید و قرآن را فرا بگیرید
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صدایماشکید»، حسینعلی صادقی بنجار پانزدهم مهر ماه ۱۳۴۷درشهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش لیلی نام داشت. دانشآموز دوم متوسطه در رشته انسانی بود. بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم بهمنماه ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به پهلو، شهید شد. مزار او در روستای بنجار تابعه زادگاهش واقع است.
بسمالله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهداء و الصدیقین
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
«آنان که در راه خدا کشته میشوند مرده مپندارید؛ بلکه زندهاند و در نزد پروردگار عزیزشان روزی میخورند».
در ابتدا سلام و درود فراوان به امامزمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی و شهیدان انقلاب اسلامی ایران.
امیدوارم که در هنگام مرگم هیچ عزاداری نکنید و همیشه هر وقت بر مزارم میآیید، بـا لبخندان بیایید، تا هیچگاه دشمنان فکر نکنند که شما با ازدستدادن یک عزیز اندوهگین هستید. چون من خودم این راه را آگاهانه برای رضای الله و حفظ اسلام و انقلاب اسلامی انتخاب کردم و به ندای رهبر عزیزم لبیک گفتم که این ندا همان ندای «هل من ناصر» حسین (ع) بود که در روز عاشورا سر داد و امام سجاد (ع) به زینب (س) فرمود: «در یکدست من عصایم را قرار دهید و در یکدستم شمشیر، تا بر عصا تکیه کنم و با شمشیر از دین خدا حمایت کنم» و من هم بر حسب تشخیص وظیفه، به ندای حق لبیک گفته و همراه با راهیان کربلا و حرم حسین (ع) راهی جبهه شدم، تا بتوانم در کنار سایر عزیزان راه کربلای معلی را بگشاییم و بتوانیم حرم حسین (ع) را زیارت کنیم.
شما را وصیت میکنم به این که همیشه به یاد حسین (ع) و به یاد خداوند باشید و یکلحظه از عمرتان را در راه غیر الله به بیهودگی تلف نکنید. زیرا این دنیای فانی میگذرد و همانطور که امام علی (ع) میفرمایند: «امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست فردا روز حساب است و عملی در کار نیست» تا روزی که ما در این دنیا هستیم باید سعی کنیم با همسایگان خوشرفتاری کنیم و سعی کنیم کسی را نرنجانیم.
و مـن بـه بـرادرانم وصیت میکنم تا هیچگاه از یاد خدا غافل نباشند و قرآن را فرابگیرند و هر وقت بر مزارم میآیند، ابتدا قرآن بخوانند و بعد ذکر فاتحه، زیرا قرآن کلام خداست و بـه انـسـان قـوت میدهد، تا همیشه صابر باشد و به مادرم وصیت میکنم تا زینبوار در مقابل سختیها استقامت کند و بلاها را برای رضای خدا با جانودل بخرد. من امیدوارم کـه خـداونـد از حق خود بر من بگذرد. چون عمر من در این دنیا به نابودی گذشت.
اگر میتوانید نمازها و روزههای قضایم را اجابت کنید. گرچه من تا زمانی که زنـده بودم، جز این که مزاحم شما باشم کار دیگری نکردم و من نتوانستم زحمات شما را جبران کنم. هنگامی که جنازه من تشییع شد، مرا در گلستان شهدای روستایم دفن کنید، چـون محل تولد بهترین وفادار است، برای بقای قبر منومن میخواهم این شعر را بر سنگ مزارم بنویسید:
مرگ باعزت اگر خونین است
بهتر از زندگی ننگین است
هر وقت بر مزارم میآیید، همیشه برای من از خداوند منان طلب استغفار کنید، تا من را خداوند مورد عفو قرار دهد.
انتهای خبر/
ارسال دیدگاه
انتشار یافته : 0