یادداشت؛

طلاق عاطفی زنگ خطر خاموش

پدیده طلاق عاطفی، به‌عنوان یک تهدید خاموش، بنیان خانواده‌های ایرانی را هدف گرفته و پیامدهای ناگوار آن، نه‌تنها بر روابط زوجین، بلکه بر سلامت جامعه نیز سایه افکنده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی صدای‌ماشکید، حوریه ناروئی، در یادداشتی نوشت؛ طلاق عاطفی، مفهومی فراتر از جدایی قانونی و رسمی است؛ وضعیتی که در آن زوجین، باوجود زندگی در یک‌خانه، از نظر عاطفی، روانی و ارتباطی به‌شدت از یکدیگر فاصله می‌گیرند.

این پدیده که اغلب به‌عنوان زندگی مشترک بدون صمیمیت شناخته می‌شود، به‌تدریج اعتماد، احترام و علاقه متقابل را از بین می‌برد و فضایی مملو از سردی، بی‌تفاوتی و ناامیدی را در خانواده ایجاد می‌کند. طلاق عاطفی، به‌مثابه یک زخم پنهان، به‌آرامی و در سکوت، روابط را فرسوده می‌کند و در نهایت، می‌تواند به فروپاشی کامل خانواده منجر شود.

ریشه‌های این معضل، پیچیده و چندوجهی هستند. در جامعهٔ مدرن امروزی، تغییرات فرهنگی و اجتماعی، فشارهای اقتصادی، و افزایش فردگرایی، نقش مهمی در تضعیف پیوندهای عاطفی در خانواده ایفا می‌کنند. در بسیاری از خانواده‌ها، زوجین به دلیل مشغله‌های کاری و زندگی، فرصت کافی برای برقراری ارتباط مؤثر و صمیمانه با یکدیگر ندارند. این کمبود ارتباط، به‌تدریج منجر به کاهش درک متقابل، افزایش سوءتفاهم‌ها و در نهایت، ایجاد شکاف عاطفی می‌شود.

علاوه بر این، انتظارات غیرواقع‌بینانه از زندگی مشترک، عدم مهارت در حل تعارضات، و نابرابری‌های جنسیتی نیز می‌توانند به تشدید طلاق عاطفی کمک کنند. بسیاری از زوجین، با ورود به زندگی مشترک، تصور می‌کنند که عشق و علاقه به‌تنهایی برای حفظ روابط کافی است. اما در واقعیت، زندگی مشترک نیازمند تلاش مستمر، صبر، گذشت و مهارت‌های ارتباطی قوی است.

پیامدهای طلاق عاطفی، بسیار گسترده و آسیب‌زا هستند. از نظر فردی، این پدیده می‌تواند منجر به کاهش عزت‌نفس، افسردگی، اضطراب، و احساس تنهایی در زوجین شود. از سوی دیگر، طلاق عاطفی تأثیرات مخربی بر فرزندان نیز دارد. کودکانی که در خانواده‌هایی با روابط عاطفی سرد و بی‌روح زندگی می‌کنند، اغلب در معرض فشار روانی، ناامنی و مشکلات رفتاری قرار می‌گیرند.

این کودکان ممکن است در آینده، در برقراری روابط سالم و پایدار با دیگران دچار مشکل شوند و الگوی نامناسبی از روابط را از والدین خود بیاموزند.

در سطح اجتماعی، طلاق عاطفی می‌تواند به تضعیف نهاد خانواده، افزایش مشکلات اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی منجر شود.

خانواده، به‌عنوان اصلی‌ترین رکن جامعه، نقش مهمی در تربیت نسل‌های آینده و حفظ ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی ایفا می‌کند. تضعیف خانواده، می‌تواند به کاهش انسجام اجتماعی، افزایش جرم و جنایت و در نهایت، فروپاشی جامعه منجر شود.

برای مقابله با این بحران، اتخاذ رویکردی جامع و پیشگیرانه ضروری است. آموزش مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض به جوانان قبل از ازدواج، ارائه خدمات مشاوره‌ای به زوجین در مراحل مختلف زندگی، و ترویج فرهنگ گفت‌وگو و همدلی در خانواده‌ها، از جمله اقداماتی هستند که می‌توانند به کاهش طلاق عاطفی کمک کنند.

همچنین، رسانه‌ها و نهادهای مدنی می‌توانند نقش مهمی در آگاهی‌رسانی دربارهٔ این پدیده و تغییر نگرش‌های نادرست در این زمینه ایفا کنند. تولید محتوای آموزشی و آگاهی‌بخش، برگزاری کارگاه‌های آموزشی، و ترویج فرهنگ خانواده‌محوری، از جمله اقداماتی هستند که می‌توانند به افزایش آگاهی عمومی و کاهش طلاق عاطفی کمک کنند.

در نهایت، لازم است که جامعه و مسئولان، به نهاد خانواده توجه ویژه‌ای داشته باشند و از آن حمایت کنند. ایجاد فضایی امن و حمایتی برای خانواده‌ها، ارائه خدمات مشاوره‌ای و روان‌درمانی به زوجین و فرزندان، و تقویت ارزش‌های اخلاقی و معنوی، از جمله اقداماتی هستند که می‌توانند به حفظ سلامت و پایداری خانواده‌ها کمک کنند. خانوادهٔ سالم، زیربنای جامعه‌ای سالم و پویا است و باید به‌عنوان یک اولویت اساسی در نظر گرفته شود.