وصیت‌نامه شهید؛

شهادت بوستان است و شهدا گل‌های معطر

شهید «حمیدرضا حسابی مقدم»، در قسمتی از وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: شهادت درجه‌ایست در جنود الهی که رسیدن به آن امکان ندارد، الا اینکه از جان و مال و خانمان دست‌شسته و ترک همه این‌ها کرده و بعد هم شاید این فیض الهی نصیبش شود. شهادت بوستان است و شهدا گل‌های معطر و منورند در خارستان انسان.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صدای‌ماشکید»، شهید «حمیدرضا حسابی مقدم»، بیست و دوم مرداد ۱۳۴۴، در شهرستان زابل دیده به جهان گشود. پدرش غلامعلی نام داشت. دوران تحصیل را تا مقطع دبیرستان با موفقیت و نمرات عالی به پایان رساند و در سال ۶۶ از طریق آزمون سراسری در رشته امور زراعی دانشکده کشاورزی زابل پذیرفته شد.

از سال ۶۱ تا هنگام شهادت بارها به جبهه اعزام گردید و در عملیات متعدد لشکر ثارالله شرکت جست و باوجود جراحات در عملیات های پی‌درپی حضور یافت. مداح اهل‌بیت و برخوردار از روحیه معنوی بود و در روزهای پایانی جنگ فرماندهی یکی از گروهان‌های گردان ۴۰۹ را بر عهده داشت و در تک دشمن در منطقه شلمچه در تاریخ چهارم خرداد ۱۳۶۷، حنجره آن مداح اهل‌بیت با اصابت تیر مستقیم دشمن پاره‌پاره گردید و به فیض شهادت نائل آمد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول‌الله و اشهد ان علی ولی‌الله».
به نام آنکه جان‌ها را آفرید و از روح خویش در او دمیده و انسان را اشرف مخلوقات خوانده و بر ملائکه و اجنه سجده بر این انسان را مقرر فرموده، شکر و سپاس بی حد خداوند جهانیان را که توفیق شرکت و فیض بردن از این خوان عظیم الهی را نصیبم کرد، شکر و سپاس خدایی را که عزم رفتن در دلم قرار داده و سپاس بی حد خدایی را که شهادت، که بالاترین درجه انسانیت و رسیده به اکمل درجه سعادت (جوار محبوب و معشوق) است نصیبم کرد.

شهادت درجه ایست در جنود الهی که رسیدن به آن امکان ندارد، الا اینکه از جان و مال و خانمان دست‌شسته و ترک همه اینها کرده و بعد هم شاید این فیض الهی نصیبش شود. شهادت بوستان است و شهدا گل‌های معطر و منورند در خارستان انسان‌ها.

عزیزانم هنوز دیر نیست هر لحظه می‌توان تسویه‌حساب کرد و از درگاه بی‌نیاز دوست طلب مغفرت نمود پس به خود آییم و دارای آن‌چنان معرفت الهی گردیم تا شاید جان‌های ناقابل ما موردقبول یار قرار گیرد، شیطان‌صفتان در کمین اند تا نگذارند که انسان‌ها راه صحیح را انتخاب کنند، کسانی که در این راه پا نهاده‌اند از همه چیز می‌گذرند و سر خویش را بر باد می‌بینند و بدن‌هایشان را تکه‌تکه، مبادا تحت‌تأثیر صحبت‌های نامحرمان اسرار قرار گرفته و جا خالی کنید بلکه باایمان قوی باید با آن‌ها مبارزه کرده و به تهمت‌ها و صحبت‌هایشان ترتیب اثر ندهند.

پانهادن به این میدان یعنی فنا، البته بقای در فنا، زیرا برای ما انسان‌های خاکی این مسئله هنوز حل نشده است که آنهایی که در راه خدا از جان‌ودل گذشتند و در راه خدا دست و پایشان قطع و یا بر سر دار و زنده‌زنده در آتش خشم و کینه این نامحرمان اسرار الهی سوختند چه چیز را ندیده‌اند و آنهایی که از صبح تا شام به دنیای هرزگی هستند چه چیز رادیده اند .

عزیزان باید سختی‌ها را تحمل نمود تا آسایش ابدی نصیب گردد باید در دنیا به آن‌گونه زیست که زمان رفتن کلمه حق بر زبان جاری شود.

برادران و خواهران: قدر این جلوه‌ی الهی، نور جماران را بدانید و به نصیحت‌های پیامبرگونه او گوش دهید. اگر سعادت را می‌خواهید مبادا از راه انقلاب خارج شوید. مبادا زرق و برق‌های دنیا جلوی ایمان شما را گرفته و حجاب قلوبتان گردد. با شما هستم ای مسئولین، ای کسانی که بیشتر از همه شیطان در انتظارتان است و خدای‌ناکرده نکند که در جلد و پوستتان رخنه نماید.

مبادا حکم ناحق بدهید، مبادا حق مظلومی را ضایع سازید، مبادا اشک مؤمنی را جاری سازید و یا مبادا قلبی را از خود برنجانید که رنجانیدن خدا در این رنجانیدن این پابرهنه‌هاست و رضایت الله در رضایتشان، حقوقشان را ادا کنید از شرکت در مجالس پوچ به‌خاطر خدا صرف‌نظر کنید و وقتتان را وقف مجروحان نمایید، مسئولیتتان سنگین است با زیر دستان بامتانت با مردم خاضعانه و در برابر دشمن و شیطان پر صلابت و باایمان باشید، وای اگر از دست کسی اشک مظلومی در نیمه‌شب از دیدگان جاری شود و آن شخص مسئول دنیوی باشد.

خدایا به ما ایمانی عطا فرما تا در آخرین لحظات عمر همچنان پر صلابت در برابر دشمن مقاومت و سپس مردانه و با نیتی پاک و خاص درگاهت سفر آغاز کنیم.

خدایا مگذار تا جامه ننگ و ذلت و سوءظن را بپوشیم و خدای‌ناکرده دارای این صفت رذیله بشویم زیرا در هر مکانی و در هر دلی سوءظن بیش شود، ایمان کم می‌شود و اگر سوءظن از در وارد شود، ایمان از دروازه فرار خواهد کرد. پس سعی کنیم نسبت به همه حسن‌ظن داشته باشیم.

خدایا، دوستی آل محمد (صلی‌الله علیه و آله) و علی (علیه‌السلام) را از ما مگیر و ما را با دوستی خاندان اهل نبوت و امامت از این دنیا ببر.

مولا جان، واقفی که من دنیا نمی‌خواهم، مال نمی‌خواهم، زندگی نمی‌خواهم، شهادت نمی‌خواهم، من فقط و فقط خودت را می‌خواهم و بس، یا حبیبی!!
مادرم، با شنیدن خبر شهادت من با گام‌های استوار قدم بردار، مبادا کمرت را خمیده بگیری که از این عملت دشمن‌شاد می‌گردد. شیون و زاری مکن، می‌دانم با سختی‌های فراوان مرا بزرگ کردی هم به‌جای پدر و هم رسالت مادری را بر عهده داشتی، خدا اجر و سپاس این کارهایت را بدهد.

خواهرانم، مبادا شیون و زاری کنید که درگرماگرم عزاداری خدای‌ناکرده چادرتان از سر افتاده و تمامی اجرتان ضایع شود، در مراسم با مقنعه اسلامی شرکت نمایید، فرزندانتان را صددرصد اسلامی بارآورید، به نمازهایتان ارزش قائل شوید و در برپایی آن بکوشید و فرزندانتان را نیز این‌گونه بسازید تا توشه آخرتتان شوند.
برادرانم، سعی کنید در خط رهبر و امام و انقلاب، ادامه‌دهندهٔ راه شهیدان باشید. در خاتمه از همه‌ی شما التماس بخشش دارم. مرا ببخشید و از همه برایم طلب عفو و بخشش نمائید.

انتهای خبر/