وصیت‌نامه شهید؛

تا می‌توانید از ارگان‌های انقلابی پشتیبانی کنید

شهید «محمدکاظم بیانی» در قسمتی از وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: تا می‌توانید از ارگان‌های انقلابی پشتیبانی کنید. چون ضدانقلاب می‌خواهد شما را از یکدیگر جدا کند. تنها چیزی که شما را به پیروزی رسانده حفظ وحدت بوده و هست پس‌دست از تفرقه و جدایی بردارید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صدای‌ماشکید»، شهید محمدکاظم بیانی، دهم شهریور ۱۳۴۵، در شهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش محمود، روحانی بود و مادرش منصوره نام داشت. طلبه سطح یک اتمام لمعتین در حوزه علمیه بود. به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم مرداد ۱۳۶۲، در کوشک به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و در سال ۱۳۷۸ پس از تفحص، در بهشت مصطفی زادگاهش به خاک سپرده شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فی‌سبیل‌اللهِ فَیَقْتُلُونَ وییقْتَلُونَ»

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول‌الله»

سلام بر امام امت که رهبری وی چون پیامبر است برای این ملت، درود بر حسین ابن علی (ع) یکه‌تاز میدان جهاد و شهادت و اسوه شهامت و شجاعت و سلام بر یاران صدیقش که چون پروانه‌وار به‌دور شمع وجود حسین (ع) جمع شدند و پروانه‌وار سوختند، درود بر تمام شهیدان راه حق و آزادی سلام بر پدر و مادر عزیزم که فرزندی را به این سن رساندند و روانه جبهه ساختند و سلام بر ملت شهیدپرور و قهرمان زابل، چند کلمه به‌عنوان وصیت‌نامه می‌نویسم:

قبل از هر چیز بگویم که اگر روحانیون نبودند تا چندین سال دیگر آمریکا و ابرقدرت‌ها بر گرده ما سوار بودند، و از ما به‌عنوان یک برده استفاده می‌کردند، پس قدر روحانیون را بدانید و به هر قیمتی شده از آنان پشتیبانی کنید، تا می‌توانید از ارگان‌های انقلابی پشتیبانی کنید. چون ضدانقلاب می‌خواهد شما را از یکدیگر جدا کند.

تنها چیزی که شما را به پیروزی رسانده حفظ وحدت بوده و هست پس‌دست از تفرقه و جدایی بردارید.

در این زمان که زمان جنگ است، ممکن است در جامعه کمبودهایی وجود داشته باشد، از این کمبودها ناراحت نشوید که خداوند در هر لحظه شما را آزمایش می‌کند. امت گرامی به فرموده‌های امام خمینی عزیز گوش فرادهید که پیروزی شما در اطاعت از فرموده‌های این مرد کبیر است و به مجالس عمومی خصوصاً مجالس دعا و… قرآن توجه زیاد کنید و همیشه امام را دعا کنید.

برادران و خواهران سعی کنید دست‌به‌دست یکدیگر دهید و منافقین را از صحنه به در کنید و هیچ فرصتی به آنها ندهید که بخواهند فعالیت خود را ادامه دهند. برادران سعی کنید که هر چه زودتر به یاری رزمندگان در جبهه‌ها بشتابید.

زیرا بعد از جنگ با عراق جنگ با اسرائیل صهیونیزم است. خواهران عزیزم سعی کنید در ظاهر و کارهای مفید به رزمندگان کمک کنید و پشتیبان محکمی برای رزمندگان در جبهه‌ها باشید. برادران عزیزم این راهی که رفته‌ام هر چند پیروزی است و آرزویم شهادت است،اگر پیروز شدیم به‌جای خود و اگر به آرزویم رسیدم، شما باید راهم را ادامه دهید و آن چنان مشت محکمی بر دهان این منافقین بزنید که دیگر با ملت طرف نشوند.
خواهران عزیزم وقتی به آرزویم رسیدم شما باید راهم را زینب‌وار ادامه دهید.

خواهران و برادران عزیزم وظیفۀ شما است که به رزمندگانی که در جبهه هستند، کمک کنید و برای آنها نیرو و یا امکانات موردنیاز بفرستید و شما هستید که باید پشتیبان رزمنده‌ها باشید و نگذارید منافقین در داخل به کار و راه خود ادامه دهند.

پدر و مادر عزیزم من در زندگی شما را خیلی ناراحت کرده‌ام و اکنون که عازم جبهه جنگ هستم قدر شما را فهمیده‌ام. پدر و مادر عزیزم می‌دانیم که سخت است؛ ولی اگر من کشته شدم از شما می‌خواهم که برای من گریه نکنید برای حسین (ع) گریه کنید؛ چون اگر خدا قبول کند، شهید هستم و کسی که شهید می‌شود، تازه اول زندگی خود را شروع کرده است، آن هم نزد خدا. پدر و مادر عزیز من در زندگی به شما خیلی زجر رسانده‌ام مرا ببخشید و از شما می‌خواهم که برای من از تمام دوستان و خویشان و آشنایان رضایت طلب کنید.

پدر و مادر عزیزم وقتـی کـه شهید شدم شما باید خوشحال باشید، حوصله به خرج دهید. از مردم دعوت کنید در تشییع‌جنازه‌ام شرکت کنند و اگر امکان دارد، مرا در شب جمعه دفن نمایید و اگر امکان دارد مرا در مشهد دفن نمایید. در پایان چند وصیت دارم که برایتان می‌نویسم.

۱- از پدر و مادر و خواهران و برادرانم که اگر من شهید شدم و به آرزویم رسیدم در میان مردم برایم گریه نکنید، زیرا اگر گریه کنید، این منافقین خوشحال خواهند شد و روح من آزرده خواهد شد.

۲- از تمام خواهران و برادران در زابل می‌خواهم که امام را تنها نگذارند و دعا کنند کـه طـول عمر امام تا ظهور مهدی (عج) ادامه داشته باشد و برای رزمندگان هم دعا کنیـد کـه بـه پیروزی برسند هر چند پیروزی نزدیک است ان‌شاءالله.

۳- از پدر و مادرم می‌خواهم که مرا در مشهد در کنار قبر دیگر شهیدان بـه خـاک بسپارند.

۴- از برادرم محمدرضا می‌خواهم که اگر شهید شدم در شب جمعه برای من دعای کمیل بخواند و برایم دعا کند تا گناهانم آمرزیده شود.

۵- دلم می‌خواهد در تشییع‌جنازه‌ام کسی برایم گریه نکند، تا این منافقین نفهمند و با کشته‌شدن جوان ۱۷ساله به خود آیند و به راه اسلام برگردند.

۶- تنها خواهشی که از شما مردم زابل دارم این است که برای رزمندگان در جبهه دعا کنید تا پیروز شوید.

۷-از تمام مردم حزب‌الله می‌خواهم که رابطه خود را با سپاه و با فرمانداری و روحانیون و ارگان‌های انقلابی قطع نکنند و جوانان داوطلبانه به جبهه بروند سنگرها و جای شهیدان را پرکنند.

مرگ در راه خدا حجله دامادی ماست

ای خدا حجله به آیین ده و دامادم کن

خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه‌دار.

انتهای خبر/