از تنوع چهره تا ساختار قدرت؛

آیا انتخاب مسلمان در آمریکا نشانه آزادی است؟

انتخاب زهران ممدانی به‌عنوان شهردار نیویورک در نگاه نخست نماد تنوع سیاسی است اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این انتخاب لزوماً به معنای دموکراسی واقعی یا آزادی کامل در نظام انتخاباتی آمریکا نیست.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صدای‌ماشکید»، انتخاب زهران ممدانی (Zohran Mamdani) به‌عنوان شهردار نیویورک در ظاهر نشانه‌ای از تنوع و باز بودن نظام سیاسی آمریکا است، اما اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنیم، دلایل متعددی وجود دارد که می‌توان گفت این اتفاق به‌تنهایی نشان‌دهنده‌ی دموکراسی واقعی یا آزادی کامل انتخابات در آمریکا نیست.
بیایید این دلایل را مرحله‌به‌مرحله تحلیل کنیم:

ساختار قدرت و نفوذ پول در سیاست آمریکا
یکی از بزرگ‌ترین موانع دموکراسی واقعی در ایالات متحده، وابستگی سیاست به سرمایه و لابی‌ها است.

هزینه‌ی انتخابات شهرداری نیویورک معمولاً ده‌ها میلیون دلار است.حتی اگر ممدانی کمپینی مردمی‌تر داشته باشد، باز هم بدون حمایت مالی از سوی گروه‌های ذی‌نفوذ یا شبکه‌های حزبی بزرگ، امکان حضور مؤثر در رقابت وجود ندارد.

در واقع، پول تعیین می‌کند چه کسی دیده شود و چه کسی نه؛ رسانه، تبلیغات، و دسترسی به رأی‌دهنده، همه وابسته به منابع مالی‌اند.

بنابراین حتی اگر یک فرد از اقلیت انتخاب شود، این ممکن است بیشتر نتیجه‌ی سازگاری او با منافع ساختارهای سیاسی و اقتصادی موجود باشد تا نشانه‌ای از آزادی واقعی انتخاب.

سیستم انتخاباتی آمریکا بیشتر «پولی‌سالار» (Plutocratic) است تا «مردم‌سالار» (Democratic). انتخاب یک چهره‌ی متفاوت لزوماً این ساختار را تغییر نمی‌دهد.

نقش احزاب و محدودیت انتخاب واقعی
آمریکا عملاً سیستم دوحزبی دارد: جمهوری‌خواه و دموکرات. این باعث می‌شود آزادی انتخاب تا حد زیادی ظاهری باشد. نامزدهای مستقل یا خارج از این دو حزب، معمولاً شانسی واقعی ندارند.

هر نامزد موفق، حتی اگر جوان یا متفاوت باشد، باید در درون یکی از این احزاب رشد کرده و از قواعد و خطوط قرمز آن‌ها پیروی کند.

ممدانی نیز هرچند به جناح دموکرات‌ها نزدیک است، اما همچنان در چارچوب حزبی عمل می‌کند، نه بیرون از آن.

نتیجه: انتخاب او ممکن است نشانه‌ی تغییر نسلی درون حزب دموکرات باشد، نه نشانه‌ی آزادی مطلق رأی‌دهی در آمریکا.

کنترل رسانه‌ها و شکل‌دهی افکار عمومی
دموکراسی واقعی نیاز به دسترسی آزاد و برابر به اطلاعات دارد اما در آمریکا، رسانه‌های بزرگ اغلب در اختیار چند شرکت غول‌پیکرند. این رسانه‌ها تعیین می‌کنند چه کسی دیده شود و چه کسی نادیده گرفته شود.

حتی در مورد ممدانی، بخشی از پوشش رسانه‌ای او پس از پیروزی شکل گرفت، نه پیش از آن. در نتیجه، رأی‌دهندگان بیشتر به سمتی هدایت می‌شوند که رسانه‌ها برایشان ترسیم کرده‌اند، نه بر اساس شناخت آزاد و مستقیم از همه‌ی گزینه‌ها.

نتیجه: آزادی رأی دادن لزوماً به معنای آزادی فکر کردن یا آگاه رأی دادن نیست.

نابرابری ساختاری در مشارکت سیاسی دموکراسی واقعی مستلزم مشارکت برابر همه‌ی اقشار است اما در آمریکا، عواملی مانند نابرابری اقتصادی، تبعیض نژادی، و بی‌اعتمادی نهادی باعث می‌شود گروه‌هایی از مردم عملاً حذف‌شده از فرایند سیاسی باشند.

نرخ مشارکت در انتخابات محلی معمولاً پایین است (گاهی زیر ۳۰درصد). طبقات فرودست، مهاجران بدون تابعیت، و برخی اقلیت‌ها کمتر رأی می‌دهند یا حتی ثبت‌نام نمی‌کنند. بنابراین، انتخاب ممدانی ممکن است بازتاب رأی اقلیت فعالی از مردم باشد، نه اراده‌ی عمومی جامعه.

نتیجه: انتخاب او نشانه‌ی نمایندگی واقعی همه‌ی مردم نیست، بلکه بیشتر بیانگر تغییر در بخشی محدود از رأی‌دهندگان شهری است.

استفاده نمادین از «تنوع» برای مشروعیت‌بخشی
نکته‌ی ظریف ولی مهم این است که در بسیاری از کشورها از جمله آمریکا قدرت سیاسی گاه از نمایندگی اقلیت‌ها برای مشروعیت‌سازی ظاهری استفاده می‌کند.

انتخاب یک چهره‌ی مسلمان یا رنگین‌پوست، می‌تواند به نهادهای قدرت کمک کند که خود را «باز و دموکراتیک» نشان دهند، بدون آنکه ساختارهای نابرابر را تغییر دهند. به عبارت دیگر، ممکن است این انتخاب جنبه‌ی نمادین (Symbolic) داشته باشد، نه ساختاری (Structural).

نتیجه چنین انتخاب‌هایی می‌توانند نوعی «دموکراسی نمایشی» یا performative democracy باشند.

انتهای خبر/